
این سوالم بیشتر شبیه سوالهای خبرنگاران رسانه ملّی است که از عابرانِ مبهوت میپرسند: "چرا با شرکت در انتخابات مشت محکمی در دهان دشمن میزنید؟"
فیالواقع من هم همین تکنیک را استفاده کردهام و سوالم درونمایهی القایی و ایجابی دارد. ولی باور بفرمائید که اگر دلایلم را بشنوید، احتمالا بابت این درونافکنی از من خرده نمیگیرید.
اعترافنامه
قبل از این که به سراغ دلایل بروم، باید اعترافاتی بکنم: «اولا که من هیچوقت گیاهشناس نبوده و نشدم. (امیداورم تمامی کسانی شاگرد کلاس گیاهشناسی من بودهاند، من را حلال کنند) و بیشتر نگاهم آشنایی با گیاهان بوده تا به معنای واقعی کلمه، «گیاهشناسی». (پیشنهادم این است که شما هم همین کار را بکنید) و دوم این که، حالا که این مطلب را مینویسم، حال کسانی را دارم که مدتهاست از سازشان فاصله گرفتهاند و نتها را غلط و غلوط به خاطر میآورند. یعنی اگر روزی با هم به طبیعت برویم، یا اسم علمی را به خاطر نمیآورم یا فارسی یا هر دو.


و اما 5 دلیل مُتقِّن برای گیاهشناس شدن
- با کولکسیونرها همذاتپنداری میکنید
برای کمتر کسی دست میدهد که آن چنان متمول باشد که حال کولکسینورهای آثار هنری، ماشینهای قدیمی، کلاه و... را درک کند. اگر دنبال جمع کردن تمبر هم که باشید، باید بودجه درخوری برایش در نظر بگیرد. اما وقتی که با گیاهان آشنا میشوید، لذت این کولکسیونرها را کاملا درک میکنید. هر جا که بروید دوست دارید به کولکسیون گیاهانی که دیدهاید و شناختهاید، اضافه کنید. یا حتی میتوانید خشکشان کنید یا ازشان عکس بگیرید. اضافه کردن به کلوکسیون موجود، یک اعتیاد لذتبخش است. باور کنید که لذت شما کمتر از کسی نیست که مثلا کوکلکسیونر پیپ است؛ اللهم اعلم. - بیشتر از دیگران لذت میبرید
یک بیابان خشک و لم یزرع مثل بیابانهای اطراف دامغان را در نظر بگیرید. از آن جاها که آدمها توقف نمیکنند مگر برای پنجرگیری و اجابت مزاج. حتی آن جا هم شما در پاییز میتوانید دنیایی از زیبایی گیاهان شور (Salsola) که به رنگهای متالیک قرمز و صورتی است را کشف کنید و لذت ببرید. در اکوسیستمهای غنی که حسابی نانتان در روغن است. حسابی چیزهایی برای کشف و لذت دارید که دیگران ندارند. (همین که از دیگران بیشتر لذت ببرید، آیههایی برای ایمان نیست؟) - اسمها تصویر میشوند
چند بار شنیدهاید اقاقیا، نارون، راش و...؟ قول میدهم در تشخیص سرو از کاج، بیشتر مردم شهر رفوزه خواهند شد. هر چند که از کودکی در مدرسه شعر دوکاج را خوانده باشیم و هزار دفعه در اشعار حافظ و سعدی خوانده باشیم: «سرو چمان من چرا» یا «ای سرو بلند قامت دوست». یک جور الیناسیون (alienation) بین ما و طبیعت رخ داده تا این گیاهانی که هزاران بار در ادبیات و هزار جای دیگر شنیدهایم -و احتمالا هر روز از کنارشان رد میشویم- را نمیشناسیم.
واقعا حیف است وقتی که آقای ابتهاج میخواند: «ارغوان شاخه همخون جدا مانده من» و ما تصویری از فرم قلبیشکل برگها و رنگ مسحور کننده گلهای ارغوان در ذهنمان نداشته باشیم. - یک جور استاد مراقبه میشوید
به عنوان کسی که ذهن بازیگوشی دارد (همان ADHD است)، میتوانم شهادت بدهم تمرین ذهنی که برای به خاطر سپردن رنگ، فرم و اسامی فارسی و علمی به کار میرود، حال آدم را خوب میکند؛ احساس باهوش بودن به آدم میدهد و از همه بالاتر یک جور تمرکز و مراقبه است. باور کنید که اگر تمرین ذهنی خوبی نداشته باشید، خیلی بعید است که اسم علمی چای کوهی (Stachys lavandulifolia Vahl) را در خاطرتان بتوانید نگاه دارید یا تفاوت فرم رگبرگهای بلوط لبنانی و ایرانی را تشخیص دهید. یک آرامش ذهنی اساسی میخواهد. نمیخواهد؟ - میتوانید زیرپوستی و رندانه پُز بدهید
وقتی که خواص گیاهان اطرافتان را بدانید، فقط کافی است دستتان را دراز کنید و یک بارهنگ بچینید و به یکی از همسفرانتان -که از خشکیمزاج رنج میبرد- بدهید و ببینید که چطور کمتر از یک ساعت، به صورت تضمینی، بنده شما خواهند شد. کاربردهای خوردنیها که بماند؛ شیفتگان خودش را دارد؛ انواع اشربه و اکمله. حتی از سر شوخی میتوانید به دوستانتان، «علفهفتبند فلفلی» تعارف کنید و با لذت یک استادِ عارفِ مردمآزار ببینید که چطور اشکِ همه از شدت تندی درمیآید. (البته که چاشنی خوبی هم برای غذا هست؛ اما کارکرد نخستش جذابتر است)
اگر اطرافیانتان هم اهل «هوا و فضا» باشند که بازار اطلاعاتتان داغ و پرخریدار است. همه جا گیاه اسفند، تاتوره و بنگدانه و... پیدا میشود که اندر باب خواص توهمزاییشان قصه بگویید. (البته پیشنهاد میکنم وسوسه نشوید که خودتان امتحان کنید یا دیگران را ترغیب کنید؛ واقعا میتواند خطرناک باشد)
حالا که شما یقیناً با این دلایل مشتاق شدهاید که گیاهشناس بشوید (روح خبرنگار رسانه ملی بیدار شده)، من در مطلبی دیگر به شما خواهم گفت که از کجا شروع کنید و به کجا بروید. تضمین میدهم راه جذابی است.
از مطالب دیگر: چند ماه و چند سال؟ ماچ چندصدهزار دلاری پسرِ دیلاق