در باب قانون بقای کرم

جانم جانم؛ کِرمِ مُکرر

ساسان سلوتی
18:45، 1400/02/26
جانم جانم؛ کِرمِ مُکرر
3 رای    میانگین 5.0/5
لطفا شما هم امتیاز بدهید!
در باب قانون بقای کرم

جانم جانم؛ کِرمِ مُکرر


سوسیس و کالباس برای ما دهه شصتی‌ها یک جور خرق‌عادت بود؛ یه جور لاکژری بود. اگر عیدی‌های‌مان را جمع می‌کردیم و یک ساندویچی می‌رفتیم، عیدمان عید می‌شد. هنوز بوی کاغذ کاهی‌ ساندوچی‌ها حالی‌به‌حالی‌ام می‌کند.

پسرخاله‌ام گوشت و مرغ دوست نداشت و به خاطر همین، گاهی براش سوسیس سرخ می‌کردند. در این وضعیت، ما قیافه‌هایمان شبیه پسربچه‌های سیاه‌پوستی بود که زُل زده بودند به یک پسر سفیدِ خوش‌لباس که یک آبنبات رنگین‌کمانی گران را با اشتها و اِفاده لیس می‌زند.

 نمی‌دانم چه تبانی نانوشته‌ای بین مادر و پدرها شکل گرفته بود که همگی متفق‌القول می‌گفتند «سوسیس خام» باعث می‌شود کِرم بگذاریم.
 
نمی‌دانم ریشه این اعتقاد چی بود، ولی حداقل‌اش این بود که سلاح خوبی برای آن‌ها محسوب می‌شد که از شَر ناخونک نجات پیدا کنند. وقتی کاورِ قرمز رنگ سوسیس‌ها را باز می‌کردند، شبیه زن‌های سکسی‌ای بودند که زیپ پیراهن قرمزشان را برای مهمان باز می‌کرد؛ همین قدر سکسی‌. آدم دوست داشت یکی از سوسیس‌ها را از جلوی مادر بقاپد و در حالی که به سمت اتاق فرار می‌کند، سوسیس ربوده شده را دُرسته درون حلقش فرو کند.

اما مگر فکر و خیال می‌گذاشت؟

تصور این که کرم‌ها با چشم‌های ورقلمبیده‌شان جایی حدِ فاصل بین سوراخ ناف تا معقد برای خودشان تشکیل خانواده بدهند و مثل خانواده‌ی بارباباپا آن‌جا خوش و خرم از توده‌های سوسیس‌های آغشته به گوه تغذیه کنند، ترسناک بود.

بعد از گذشت تقریباً ۳ دهه، سوسیس برایم هنوز کِرم‌ناکه؛ این‌بار کرمِ وارونه. یعنی کِرم خوردن سوسیس خام مرا رها نمی‌کند. به صورت افراطی علاقه دارم سراغ یخچال بروم و مثل شیری که آهوی ضعیف را از گله جدا می‌کند، دست بی‌اندازم و یکی از آن‌ها را از حلقه جدا کنم و پیراهن قرمزش را بدرّم و قلمبه و با لذت بخورمش.

ظاهراً «قانون بقای انرژی» در مورد «کِرم‌ها» هم صادق است؛ کرم‌ها از بین نمی‌روند؛ از کِرمی به کرم دیگر تبدیل می‌شوند.

از شباهت‌ها و ریشه‌ها بخوانید: ماجرای پیروزی، گالیور و شیرِ سرخِ عربستان

مهربانی کنید و نظر یا سوال‌تان را بنویسید
نظرات تعداد کاراکترهای باقی مانده: 300
انصراف
نظرت رو برام بنویس!